Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 172 (2166 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Ich möchte ein Auto mieten. U من یک خودرو می خواهم کرایه کنم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Autoverleih {m} U بنگاه کرایه خودرو
Autovermietung {f} U بنگاه کرایه خودرو
Ich werde dazu ein Cisco-Ticket eröffnen und im Laufe des Tages eine Statusrückmeldung dazu geben. U من یک سیسکو تیکت باز خواهم کرد و در طول روز وضعیت آن را هم اعلام خواهم کرد.
Ich möchte zwei Sitzplätze. U من دو تا نشیمنگاه می خواهم.
Ich möchte etwas zum Essen. من غذا می خواهم.
Ich möchte einen Liegewagenplatz. U من یک تختک می خواهم.
Ich möchte gerne zu Herrn ... U من می خواهم آقای ... را ببینم.
Ich möchte nach Schiraz. U من می خواهم به شیراز بروم.
Ich möchte mich beschweren. U من می خواهم شکایت بکنم.
Ich möchte ein Zweibett-Schlafabteil. U من یک واگن با دو تختخواب می خواهم.
Ich möchte noch eine Nacht bleiben. U من یک شب دیگر می خواهم بمانم.
Ich brauche Benzin. U می خواهم بنزین بزنم.
Ich möchte ein Doppelzimmer. U من یک اتاق دو نفره می خواهم.
Ich möchte ein Einzelzimmer. U من یک اتاق یک نفره می خواهم.
Ich möchte einen Schlafwagenplatz. U من یک جا در واگن تختخواب دار می خواهم.
Ich möchte einen Sitzplatz reservieren. U من می خواهم یک نشیمنگاه رزرو بکنم.
Ich möchte einen Sitzplatz am Gang. U من یک صندلی نزدیک به راهرو می خواهم.
Ich möchte einen Sitzplatz am Fenster. U من یک صندلی کنار پنجره می خواهم.
Ich möchte ein Zimmer für drei Personen. U من یک اتاق برای سه نفر می خواهم.
Nichts für ungut! U نمی خواهم توهین کنم!
Ich gehe der Sache nach. U من موضوع را دنبال خواهم کرد.
Ich möchte gerne zu Herrn ... U من می خواهم آقای ... را ملاقات کنم.
Ich möchte meine Reservierung ändern. U من می خواهم رزروم را تغییر بدهم.
Ich möchte meine Reservierung stornieren. U من می خواهم رزروم را لغو بکنم.
Zuerst möchte ich sagen, dass ... U نخستین همه می خواهم بگویم که ...
Ich möchte meine Reservierung bestätigen. U من می خواهم رزروم را تایید کنم.
Ich werde einen Prozess anstrengen. U من دعوی حقوقی را آغاز خواهم کرد.
Ich will Sie nicht länger aufhalten. U نمی خواهم که خیلی معطلتان کنم.
Ich möchte mein eigenes Zuhause haben. U من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
Ich möchte mich ausziehen. U من می خواهم [لخت بشوم] لباسهایم را در بیاورم.
Ich mache das schon. U من این کار را انجام خواهم داد.
Ich werde es mir überlegen. U در این خصوص فکر خواهم کرد.
Ich werde dir zuliebe darauf verzichten. U من بخاطر تواز آن دست خواهم برداشت.
Lassen Sie sich nicht abhalten! U نمی خواهم مزاحم شما باشم!
Eine Fahrkarte nach Abadan. U یک بلیط [قطار یا اتوبوس] به آبادان می خواهم.
Ich möchte ein Zimmer für drei Nächte reservieren. U من می خواهم یک اتاق برای سه شب رزرو کنم.
Fuhrgeld {n} U کرایه راه
Fahrpreis {m} U کرایه سفر
Frachtgeld {n} U کرایه بار
Fahrgeld {n} U کرایه سفر
Fuhrlohn {m} U کرایه راه
Bootsverleih {m} U کرایه اتاق
leihen U کرایه کردن
anheuern U کرایه کردن
Bootsvermietung {f} U کرایه اتاق
Autovermietung {f} U کرایه اتومبیل
Autoverleih {m} U کرایه اتومبیل
Ich möchte mir alte Münzen ansehen. U من می خواهم سکه های قدیمی را تماشا کنم.
Ich möchte meine Internt Wertkarte wiederaufladen. U کارت اینترنتی ام را می خواهم دوباره شارژ بکنم.
Ich möchte ein Zimmer für morgen reservieren. U من می خواهم یک اتاق برای فردا رزرو کنم.
Ich will mich dazu nicht äußern. U من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
Ich möchte ein Zimmer für den einundzwanzigsten Juni reservieren. U من می خواهم یک اتاق برای ۲۱ ژوین رزرو کنم.
etwas [Akkusativ] vermieten U کرایه دادن چیزی
Wenn ich nur daran denke, kommt es mir schon hoch! U وقتی که بهش فکر می کنم می خواهم بالا بیاورم!
Ich möchte morgen früh [mittag, abend] um ... Uhr abfahren. U من می خواهم فردا صبح [ظهر شب] ساعت ... حرکت کنم.
Sie müssen mich anhören. U شما باید به من گوش بکنید [ببینید چی می خواهم بگویم] .
Ich brauche bleifrei [Normal, Super, Diesel] . U بنزین بدون سرب [معمولی. سوپر. دیزل] می خواهم بزنم.
mieten U کرایه کردن [اتاق و آپارتمان و غیره]
subventioniertes Wohnen U منزل با کمک هزینه [کرایه و غیره]
Inklusive Steuer und Versicherung? U مالیات و بیمه شاملش [نرخ کرایه] می شود؟
Bitte notieren Sie es auf dem Mietvertrag. U لطفا این را در قرارداد کرایه یادداشت کنید.
Ich werde ihn morgen anrufen - oder nein, ich versuch's gleich. U من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
pachten U کرایه کردن [ساختمان تجاری برای چندین سال]
Fahrzeug {n} U خودرو
Auto {n} U خودرو
Kfz-Steuer {f} U مالیات خودرو
Verdeck {n} U کروک [سر خودرو]
Parkbox {f} U جا پارک یک خودرو
[einzelner] Parkplatz {m} U جا پارک یک خودرو
Wagen {m} U خودرو [روزمره]
Kabrio {n} U خودرو کروکی
Kraftfahrzeug {n} U ماشین خودرو
Kombi {m} U خودرو کبریتی
Reparaturwerkstatt {f} U تعمیرگاه خودرو
Autowerkstatt {f} U تعمیرگاه خودرو
Parklücke {f} U جا پارک یک خودرو
einbiegen U پیچیدن [با خودرو]
Abstellplatz {m} U جا پارک یک خودرو
Ausflug {m} U گردش با خودرو
Spritztour {f} U گردش با خودرو
Rolltreppe {f} U پلکان خودرو
Stoßfänger {m} U سپر خودرو
Stoßstange {f} U سپر خودرو
mit dem Auto fahren U با خودرو رفتن
Raser {m} U تندرو [راننده خودرو]
[seitlich] ausbrechen U منحرف شدن [خودرو]
Abblendlicht {n} U نور پایین [خودرو]
[seitlich] ausbrechen U ناگهان پیچیدن [خودرو]
[seitlich] ausbrechen U کج شدن [خودرو از مسیرش]
technische Überprüfung {f} U معاینه فنی [خودرو]
technische Prüfung {f} U معاینه فنی [خودرو]
das Fahrzeug verreißen U ناگهان پیچیدن [خودرو]
das Fahrzeug verreißen U کج شدن [خودرو از مسیرش]
ausscheren U کج شدن [خودرو از مسیرش]
ausscheren U ناگهان پیچیدن [خودرو]
das Fahrzeug verreißen U منحرف شدن [خودرو]
Verdeck {n} U سقف تاشدنی [خودرو]
Klappverdeck {n} U سقف تاشدنی [خودرو]
Fernlicht {n} U نور بالا [در خودرو]
Kreuzschlüssel {m} U آچار چرخ خودرو
Radkreuz {n} U آچار چرخ خودرو
Drehkreuz {n} U آچار چرخ خودرو
Amphibienfahrzeug {n} U خودرو آبی- خاکی
Kofferraum {m} U صندوق چمدان [خودرو]
ausscheren U منحرف شدن [خودرو]
Rolltreppen {pl} U پلکان های خودرو
Es ist überhitzt. U جوش آورده. [خودرو]
Windschutzscheibe {f} U شیشه جلو خودرو
Kofferraum {m} U صندوق عقب [خودرو]
Kaution {f} U پول امنیت [پولی که برای چیزی مانند دوچرخه کرایه ای گرو گذاشته می شود]
in den Graben fahren U با خودرو به خندق جاده رفتن
zünden U جرقه زدن [در شمع خودرو]
Flotte {f} U دسته ای از کشتی [یا هواپیما یا خودرو]
Schnauze {f} [Vorderteil] U قسمت جلوی هواپیما یا خودرو
eine Spritztour machen U با خودرو گردش کوتاهی کردن
Fahrzeuginsasse {m} U سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
Fahrzeuginsasse {m} U مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
Kfz-Insasse {m} U سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
Kfz-Insasse {m} U مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
Autoinsasse {m} U سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
Autoinsasse {m} U مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
Insasse {m} U سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
Insasse {m} U مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
Fahrgemeinschaft {f} U هم سفری [گردشگری] [خودرو رانی]
eine Mitfahrgelegenheit bekommen U سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
von Jemandem mitgenommen werden U سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
Hecktür {f} U درب عقب [خودرو شناسی]
Heckklappe {f} U درب عقب [خودرو شناسی]
Ladeklappe {f} U درب عقب [خودرو شناسی]
Fahrgelegenheit {f} U سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
bei Jemandem mitfahren dürfen U سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
Parkfeld {n} U جا پارک یک خودرو [اتومبیل رانی]
anlassen U روشن گذاشتن [موتور یا خودرو]
Eingeschränkte Haltezone U منطقه ممنوع ایست [خودرو]
Mitfahrgelegenheit {f} U سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
seltsames Geräusch U صدای عجیب و غریب [در خودرو]
schleppen U یدک کشیدن [مثال خودرو]
Sie machte einen scharfen Schlenker, um einem Hund auszuweichen. U او [زن] ویراژ تندی داد تا با خودرو به سگ نزند.
Anhänger {m} U تریلر [یدک واگن] [خودرو رانی ]
Anhänger-Bremsanlage {f} U دستگاه ترمز تریلر [فناری خودرو]
Unbegrenzte Kilometer? U مسافت [رانندگی با خودرو] نا محدود [است] ؟
Wie viele Stunden mit dem Auto? U چند ساعت با خودرو [طول می کشد] ؟
Wo soll ich parken? U کجا می بایستی خودرو را پارک کنم؟
Der Wagen konnte nicht abgenommen werden. U خودرو امتحان جواز صلاحیت در جاده را رد شد.
einen Schlenker machen <idiom> U با خودرو ویراژ دادن [اصطلاح روزمره]
Eines Tages möchte ich ein Pferd haben, das ganz mir gehört. U روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
Ich möchte ein Zimmer für eine Person [zwei Personen] reservieren. U من می خواهم یک اتاق برای یک نفر [دو نفر] رزرو کنم.
fünftes Rad U جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
Der Verkäufer machte uns einen guten Preis für das Auto. U فروشنده قیمت خوبی برای خودرو به ما داد.
Tachograph {m} U سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
Rad {n} mit Einpresstiefe null U دیسک با سوراخ بزرگ در کانونش [ فناوری خودرو]
Hardtop {m} , {n} U سقف سخت خودرو [که می تواند برداشته شود]
Tachograf {m} U سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
Fahrtenschreiber {m} U سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
Fahrtschreiber {m} U سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
nicht ausschalten U روشن گذاشتن [خاموش نکردن] [موتور یا خودرو]
anlassen U روشن کردن [به کار انداختن] [موتور یا خودرو]
Hänger {m} U تریلر [یدک واگن] [اصطلاح روزمره] [خودرو رانی ]
Verkehrschaos {n} U اوضاع قروقاطی [گره خوردگی ] در رفت و آمد خودرو
Chaos {m} U اوضاع قروقاطی [گره خوردگی ] در رفت و آمد خودرو
Durcheinander {n} U اوضاع قروقاطی [گره خوردگی ] در رفت و آمد خودرو
Beim Vergleich erwies sich der Mercedes als das verlässlichere der beiden Autos. U هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
Kilometerstand bei Abfahrt [Ankunft] U اندازه مسافت طی شده در زمان حرکت [ورود] خودرو
Schleuserfahrzeug {n} U خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
Schlepperfahrzeug {n} U خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
Das Kfz [Kraftfahrzeug] ist gegen Diebstahl versichert. U این خودرو برابر سرقت بیمه شده است.
Ich habe meine Schwester engagiert, damit sie uns zum Konzert fährt [führt] . U من خواهرم را استخدام کردم ما را با خودرو به کنسرت ببرد. [در اتریش و سوییس]
Er verlor die Kontrolle über sein Auto und prallte seitlich gegen einen Baum. U او [مرد] کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
Parkplatz-Party {f} [Picknick auf der Heckklappe eines Autos] U پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی [در آمریکا]
Ich hatte ein unstillbares Verlangen nach Pommes Frites, also bin ich im nächsten Lokal eingekehrt. U من خیلی هوس سیب زمینی سرخ کرده داشتم برای همین با خودرو به نزدیکترین رستوران رفتم.
A- Du meinst ich sollte zwei Tage für die Prüfung üben, um sie zu bestehen. Ich werde drei Tage dafür üben. B- Dann, nur zu! U الف - منظورت اینست که من باید دو روز تمرین کنم تا امتحان را قبول بشوم. من سه روز تمرین خواهم کرد. ب - خوب پس خدا بیشتر قدرت بده!
Recent search history Forum search
2ich habe gesorgt ich werde gesorgt haben was bedeutet
1präposition
0معادل کاسه چراغ خودرو در آلمانی چیست؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com